چگونه رکورددار گینس نشویم؟

فهرست مطالب:

چگونه رکورددار گینس نشویم؟
چگونه رکورددار گینس نشویم؟
Anonim

چند ساعت روند ثبت نام، دور زدن در آفتاب، شکست های سازمانی، به طوری که ما توانستیم رکورد ۱۰ دقیقه ای را ثبت کنیم: دیروز، ۵۳۰۰ نفر از ما برای کسب عنوان گینس در Andrássy út تلاش کردیم و به آن رسیدیم

خب، اگر قرار بود دوباره رکورددار گینس شوم، ترجیح می‌دهم اول خودم را به چرخی درآورم، و اگر باز هم بر نوعی اوج اصرار داشتم، فقط آن موقع این کار را انجام می‌دادم. در همان زمان، 5300 نفر از ما دیروز رکورد جهانی را در آندراسی اوت ثبت کردند.

چیز بسیار هیجان انگیزی در مورد نحوه شروع رکورد گینس مجارستان وجود دارد. شما نمی توانید حدس بزنید چه چیزی می تواند باشد! در مورد ما، هدف شکست دادن نتیجه سال گذشته گینس در رده "بیشترین افراد با هم قرعه کشی" (3652 نفر - چین، Louyang) و جمع آوری هرچه بیشتر مردم در 20 سپتامبر، در Andrássy út بود، که در آن تعطیل است. ترافیکبا این حال، به دلایلی عجیب، کارگردانان مجارستانی تصمیم گرفتند تعداد «تا حد امکان» را محدود کنند. بالاخره ما کشور کوچکی هستیم، اگر چین غول پیکر 3652 پیش نویس داشت و توانستند با آن برنده شوند، بگوییم پنج هزار برای ما کافی است. عدد خوب، دور خوب، به نظر خوب است.

می خواهیم قهرمان گینس باشیم

بنابراین ثبت نام آنلاین رویداد آخر هفته در ابتدای هفته تکمیل شد، برگزارکنندگان بسیار متاسفند، اما تنها در صورتی می توانند با ما برخورد کنند که کسی در آخرین لحظه به رویداد نیاید. از آنجایی که ما در مورد یک کلاس دبستان سال دوم صحبت می کنیم، به ویژه کلاس 2.b مدرسه ابتدایی Kossuth Lajos Két Tanítási Nyelvű - نمی توان گفت که آنها کودک هستند، اما نتیجه این بود که اگرچه تعداد افراد بسیار زیاد است. مهم است، آنها دیگر روی ما حساب نمی کنند، اما با دانستن این موضوع، او هنوز صبح یکشنبه از خواب بیدار می شود. همان خواهد شد که خواهد بود. اگر همه چیز اشتباه شود، بچه ها می بخشند. این چیزی است که ما به آن اعتماد داریم.

اینگونه است که صبح در امتداد آندراسی اوت متروک قدم می زنیم، بچه ها در مسیر بیرونی مسابقه می دوند، وقتی به Kodály Körönd می رسیم، تازه خسته می شویم. اولین نقطه ثبت نام ممکنخوب، در حال حاضر تعداد خوبی از ما اینجا هستیم، سه دروازه ورودی به آندراسی اوت باز است، ما سعی می کنیم به عنوان تمام کننده در خط سرویس به تیم های دیگر بپیوندیم. البته معلوم است که جاهایی وجود دارد که به 25 نفر اجباری نمی رسد، اما فقط 4 نفر مفقود هستند و در جای دیگر فقط سه نفر، اما با هم آمدیم، اساساً با هم می رویم - ادامه می دهیم تا خیابان باجزا، که آرام تر به نظر می رسد شکی نیست که ما از قبل خسته شده ایم، اما خاله ماریکا تزلزل ناپذیر است، با یک پسر کارگردان وارد صحبت می شود، به او التماس می کند، به او لبخند می زند، تا این که او یک تیم بی دندان برای ما پیدا می کند که بعد می توانیم با 12 نفر آن را تقویت کنیم..آرام می‌شویم، تقسیم می‌کنیم، ضرب می‌کنیم، برخی از والدین خارج از حصار می‌مانند، اما بچه‌ها همه اجازه ورود داشتند. زنده باد یک کلاه سبز بر سرمان می گذاریم، یک کیف صدقه در دست داریم و می توانیم برویم. زمانی که ما موقعیت خود را در J8 بدست می آوریم، ساعت 11 و ربع است. ما برای ربع ساعت دیگر با خوشحالی می گوییم، بدون هیچ ایده ای از دقت شگفت انگیز آزمایش های گینس مجارستان.

مهمانداران گچی می آیند

بر این اساس، ثبت نام آنلاین نیز کاملاً نامفهوم بود، در مقایسه با ثبت نام در محل، فقط نیم ساعت کاغذبازی طول می کشد، یا در سه جا امضا می کنیم، آدرس و سن خود را دیکته می کنیم. کاری که وقتی به آن فکر می کنید، برای پنج هزار نفر تا حدودی وقت گیر است. سپس احراز هویت می آید - که پس از یک شمارش، دیکته و بازرسی کامل در محل - از تمام ذخایر قابل تصور ما استفاده می کند.

ما داریم به هم میریزیم
ما داریم به هم میریزیم

دو ساعت تمام روی آسفالت که در این بین داغ می شود منتظر می مانیم، بعد بازی می کنیم، بعد چمباتمه می زنیم، بعد می نشینیم، آب معدنی را که هدیه گرفته ایم می نوشیم، ساندویچ ها را می بلعیم و بازی می کنیم. و بنشینید، گرمازدگی در اطراف است، بچه ها هنوز می توانند آن را تحمل کنند، ما به سختی. دو دلقک ظاهر می شوند، آنها خوب هستند، و آنها در حال تاب خوردن زازولوها هستند و روی نوعی چرخ می چرخند. دو مجری از صحنه ما را در روحیه نگه می دارند، آنها همچنین گزارش می دهند که ما نیز در این روز زیبا تولد المپیکی سابق خود گابور کساپو را جشن می گیریم، که به تشویق جمعیت توجه می کند که پنج هزار نفر فریاد می زنند که این یک بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووودو مجری از روی صحنه ما رو از روی صحنه اجرا میکنن که ما هم در این روز زیبا تولد گابور کساپو المپیکی سابقمون رو جشن میگیریم. تولد گابور!

ما هم از این کار گذشته ایم، اما هنوز گچ نداریم - مهمانداران گچ را می آورند، اما اگر باشد، باز هم می توانیم با صدای بوق خلقت را شروع کنیم - اما متوجه می شویم که تیم کنار ما از کیسواردا آمده است، و اینکه Szabolcs- یک قطار ویژه از Szatmár را برای این مناسبت خاص ترک کرد. خب آه میکشیم خوب، جمعیت آه می کشد، اما هنوز هیچی.بعد ناگهان لحظه فرا می رسد، ما صحنه را به دستور تمرین می کنیم، به محض اینکه به گچ رسیدیم و فقط نقاشی کشیدیم، و شمارش معکوس فرا رسید، بچه ها با هیبت منتظر می مانند. که اکنون … آن 3، 2، 1…

نقاشی تقریباً برای ابد

به ما ده دقیقه فرصت داده می شود تا مربع خود را ترسیم کنیم تا آندراسی اوت را از Kodály Körönd به Hősök tere به دریایی پیوسته از نقاشی تبدیل کنیم. دنیا را دوباره ترسیم کنیم، فضای اطرافمان را زیست پذیرتر و رنگارنگ کنیم و بعد از رویاهایمان - یک روز - واقعیت اینگونه شود. رنگارنگ، آرام، آرام. یعنی کار کرد

ده دقیقه با گچ روی آسفالت کشیدیم، 5300 نفر همزمان، شامل ما…

بعد یک باغ وحش کوچک، و برای ماندگارترها، یک شهربازی - با مچ بند که می گیرید، ورود رایگان دریافت می کنید.

فقط یک چیز مرا آزار می دهد.

من متنفرم به هر حال دوشنبه صبح. فقط می‌توانستم آن را فراموش کنم.لحظه‌ای که هزاران ماشین از آندراسی اوت می‌گذرند، درست همان جایی که زیباترین نقاشی‌هایمان را با گچ ترسیم کردیم. خوب، خوب، هر چه باشد. آنچه وطن اقتضا می کرد را انجام دادیم! ما بردیم، دیگر به چه چیز دیگری نیاز داریم؟!؟

توصیه شده: