خاطرات بارداری 5.0: من باردار هستم، نه متورم

فهرست مطالب:

خاطرات بارداری 5.0: من باردار هستم، نه متورم
خاطرات بارداری 5.0: من باردار هستم، نه متورم
Anonim
تصویر
تصویر

24. هفته

+7 کیلوگرم

از دید مادران، لندن شهری بسیار خوش ساخت است. چه کسی مثل من هر روز با شکم بزرگ، کالسکه یا هر دو به طور همزمان رانندگی کند، مقامات تقریباً همه چیز را انجام داده اند تا کار را برای شما راحت کنند. ساختمان‌های عمومی و مغازه‌ها در همه جا قابل دسترسی هستند، و نه با بالابر دستی که محکم با یک برزنت گرد و غبار پوشانده شده است، بلکه با رمپ‌هایی که به طور خودکار درها را باز می‌کنند و آسانسورهای کار می‌کنند. همه اتوبوس ها دارای طبقه پایین هستند، بنابراین می توانید به راحتی روی آنها قدم بگذارید.استعمال دخانیات در هیچ کجای صنعت پذیرایی ممنوع است، و این به شدت اجرا می شود، حتی در میخانه ها در خلوت ترین مکان ها می توانید برای یک غذای گرم یا گفتگو با یک زن باردار یا یک کودک کوچک بنشینید. اما اینکه بارداری و مادر شدن طبیعی ترین حالت دنیا به حساب می آیند نیز به همه اینها کمک می کند، بنابراین مادر باردار هر چقدر هم که شکمش بزرگ باشد نمی تواند روی امتیازات خاصی حساب باز کند مگر اینکه درخواست کند.

اگر 9 ماهه در بریتانیا باردار هستید، بهتر است به این واقعیت عادت کنید که تقریباً هیچ کس شما را به عنوان گلی نبیند که مستحق نوازش مداوم است یا یک "بیمار" که نیاز به درمان مداوم دارد. نظارت، و مردم در مترو به سمت شما نخواهند پرید تا مکان را به او بدهید. با استثنائات بسیار کمی، زنانی که شغل دارند تقریبا تا آخرین روز کار می کنند و مانند بقیه با ازدحام دیوانه در مترو سر و کار دارند، زیرا تقریباً هیچ کس در مرکز شهر رانندگی نمی کند.هیچ غریبه یا آشنای دور شکم آنها را لمس نمی کند و نوازش نمی کند و آداب محلی سؤالات شخصی را منع می کند. یک زن باردار با شکم بزرگ، که به فرهنگ دیگری بسیار بیشتر پدرانه عادت کرده است، اغلب احساس می کند که ناگهان احساس می کند نامرئی است و حتی سگ هم به حال مبارکش اهمیت نمی دهد. تا به حال، هیچ کس، فقط دوستان صمیمی، از من نپرسیده اند که چه زمانی موعد دارم، آیا منتظر پسر هستم یا دختر، و آیا از قبل نامی انتخاب کرده ایم.

مادرم با تعجب گوش می داد که آنها صندلی خود را در اتوبوس و مترو رها نکردند. اما البته این فقط نیمی از داستان است. زیرا تنها کاری که باید بکنید این است که بپرسید و یک دوجین غریبه که تا آن زمان در کتاب ها یا روزنامه های خود غوطه ور بودند یا به هیچ چیز خیره شده بودند، با خوشحالی از جای خود می پرند و با یکدیگر رقابت می کنند تا صندلی های خود را عرضه کنند. اما هرگز به تنهایی منتظر درخواست هستند. توضیح تقریباً همیشه یکسان است: همه می‌ترسند با نگاه کردن به یک زن چاق تا حد مرگ او را آزار دهند. نمی‌دانم این یک بهانه خالی است، یک افسانه شهری، یا اینکه واقعاً تک تک مسافران قطار مترو شلوغ مورد چنین قساوتی قرار گرفته‌اند که یک خانم از داندی آنها را به خاطر ادب به اتوبوس فرستاده است، اما من همه جا بشنوالبته، این وضعیت کمکی نمی کند که مردم حتی واقعاً به یکدیگر نگاه نمی کنند، خیره شدن باز مجاز نیست، و من فکر می کنم بسیاری از مردم آنقدر در دنیای کوچک خود از آی پاد و خواندن روزنامه گم شده اند که احتمالاً این کار را نمی کنند. حتی متوجه چکیدن مایع آمنیوتیک روی زانوهای آنها نشوید.

جنین بین هفته های ۲۳ تا ۲۸ وزن خود را دو برابر می کند و برای بسیاری از جمله من، شکم در این دوره به سرعت شروع به رشد می کند. روزهایی که به نظر می‌رسیدم در کریسمس در شیرینی‌های شیرین زیاده‌روی کرده‌ام به پایان رسیده است و اکنون من واقعاً چاق هستم. دور شکم من حدود 107 سانتی متر در ناف من است، بنابراین برای هر کسی که یک زن باردار را به صورت تصویری یا حضوری دیده است، وضعیت من کاملا واضح است. اما متوجه نشدم که کسی به شکم من خوب نگاه کند یا رفتار دیگری با من داشته باشد. وقتی دیروز برای قند استرس یک ساعته به بیمارستان رفتم، اعضای جمعیتی که جلوی من را قطع کردند و به صندلی‌ها هجوم بردند، تا حدودی به دلیل گرسنگی من که در روزنامه‌هایشان در عرض 5 دقیقه غرق شده بودند، کاملاً ناامید شدند. چند ثانیه از زمین افتادن، به طوری که حتی متوجه نشوید که کالسکه زنی است که تقریباً به سمت بالا هل داده شده بود، شکمش از زیر ژاکت باز شده اش بیرون زده بود، در کنار آنها ایستاده بود، ناف او درست در سطح چشم جلوی بینی آنها قرار داشت.

تصویر
تصویر

من همیشه اصرار به نشستن ندارم و در یک سفر کوتاه تر به آن اهمیت نمی دهم، اما بعد از 13 ساعت ناشتایی و یک صبح بدون کافئین، قبل از 4 آزمایش خون و آزمایش ماراتن جلوتر از من، با یک فشار دهنده کالسکه در دست، فکر کردم کمی روی این موضوع استراحت کنم. خوشبختانه صدایم را پیدا کردم و با مهربانی از کت و شلوار پفی که جلوی من بود خواستم بنشینم. بنا به درخواست، نه تنها او فوراً بلند شد، بلکه همسایه‌هایش نیز خواندن خود را به هم ریختند تا ببینند آیا آنها آنقدر خوش شانس هستند که به جای آن صندلی عالی آنها را انتخاب کنم. خدا را شکر که هنوز هم می توانم در یک مکان قرار بگیرم (البته نمی دانم تا چند وقت دیگر) بنابراین فقط مجبور شدم یکی از آنها را اشغال کنم. و همچنین خوب است که من مشکلی برای درخواست صندلی با صدای بلند ندارم، زیرا برای شکم بزرگم یک عدد بزرگ به من دادند. با قضاوت در مورد زنان با شکم بزرگ تنگ که از یک پا به پای دیگر وزن دارند، همه اینطور نیستند. به خاطر آنها بود که شرکت حمل و نقل عمومی محلی "Baby on Board!" نشان، که می‌توان آن را به صورت رایگان در ایستگاه‌های متروی لندن دریافت کرد، اما در صورت درخواست می‌توان آن را از طریق پست نیز ارسال کرد.نشان "کودک سوار شده" به وضوح نشان می دهد که حامل باردار است و می خواهد در صورت امکان بنشیند. و شما حتی مجبور نیستید صحبت کنید، که برای مردم محلی که از رویارویی متنفرند عالی است. اگرچه برای اینکه نشان کار کند، ابتدا باید یک نفر متوجه زن باردار به عنوان یک انسان شود و 3 کلمه را بخواند. بسیاری از مادران باردار که با آنها صحبت کردم متوجه بهبودی قطعی در رفتار همسفران شدند. در یک سطح خاص، اتفاقی است که آنها از تحویل صندلی خجالت می‌کشند یا اینکه درخواست کمک واضح‌تر است. نتیجه یک نکته است، و این خوب است.

علاوه بر بی تفاوتی کامل غریبه ها و نیمه غریبه ها، پرسشگری مشتاقانه و شادی غیرقابل انکار صمیمانه آشنایان نزدیک بسیار دلنشین است. مردان نیز مانند زنان در این امر شرکت می کنند. بسیاری از همکاران شریک زندگی من پدرانی هستند که فرزندان کوچکی دارند و می توانند به عنوان کارشناسان واقعی در مورد موضوع صحبت کنند (البته از سوالات صمیمی تر خودداری می کنند). در اینجا به نظر می رسد که انتظار داشتن فرزند بیشتر یک امر خانوادگی است تا زنانه، و مردان اغلب از عبارت "ما باردار هستیم" استفاده می کنند.زوج‌ها با هم به آزمایش‌ها می‌روند و پدران بعد از زایمان ۲ هفته مرخصی با حقوق می‌گیرند، اما غیرمعمول نیست که کسی خیلی بیشتر از این را بگیرد. یکی از همکاران همکارم داوطلبانه کار موفق خود را قطع کرد تا به جای همسرش که بعد از 6 ماه به سر کار برگشت، مدتی در خانه با کودک بماند و او تنها کسی نیست که من می شناسم این کار را انجام داده است. با توجه به این موضوع، تعجبی ندارد که مردان نیز بسیار علاقه مند هستند. البته از فاصله 1 متری.

به طور کلی، من احساس می کنم که این سیستم "دست از کودک دور کن" برای من کار می کند، زیرا من با غریبه ها کاملاً دور هستم. احساس می کنم فقط به این دلیل که از قبل بدنم را با کسی از درون به اشتراک می گذارم، مجبور نیستم آن را با علف ها و درختان بیرونی به اشتراک بگذارم. ما خواهیم دید که وقتی هفته آینده به مجارستان می‌رویم، چه واکنش‌هایی دریافت خواهم کرد. در آخرین بارداری ام، وقتی به خانه آمدیم، با وجود اینکه هیچ کس خیلی سرزده و دست و پا نمی زد، از انواع سؤالات غریبه ها و نگاه های فراموش شده به شکمم بسیار تعجب کردم.احتمالاً فقط به این دلیل که همه چیز به طور غیر منتظره اتفاق افتاد و من به آن عادت نداشتم. بیهوده، یک پرواز 2 ساعته برای یک تغییر ناگهانی کافی نیست، حتی اگر برای آن آماده باشید.

جای دیگر

توصیه شده: