کودک شش ساله از باد وحشت می کند

فهرست مطالب:

کودک شش ساله از باد وحشت می کند
کودک شش ساله از باد وحشت می کند
Anonim

کودک شش ساله ای که در اطراف کودکان احساس بدی دارد، آنقدر از باد می ترسد که فقط در صورت عدم باد اجازه دارد پنجره آپارتمان را باز کند. او در خانه بازی می ترسد و در خیابان می ترسد وقتی افراد زیادی اطرافش هستند، ناخن جویدن به یک عادت همیشگی تبدیل شده است. مادر می داند که کودک مضطرب است، اما دلیل آن را نمی فهمد. در قسمت بعدی مجموعه ما یک بار دیگر برای پاسخ به روانشناس کودک معروف مجارستانی جنو رانشبورگ مراجعه می کنیم.

تصویر
تصویر

موضوعات قبلی:

قول دادم او را بزنم، این کار را کردم: آیا می توان کودک را با نیت عاقلانه و تربیتی زد؟

بسیاری وقتها وقتی پسرم مرا لگد می زند فلج می ایستم: اگر پدر از مادر متنفر است، آیا این قانون است که کودک هم از او متنفر باشد؟ ظاهرا همینطور است.

پدری گوشه گیر و اجتماعی گریزان که بیش از حد از فرزندانش می ترسد و مادری که خود را سختگیر می داند و نمی فهمد چرا اینقدر از باد می ترسد و اصلاً چه چیزی فرزندش را مضطرب می کند. دکتر جنو رانسبورگ دو سال پیش به این سوال پاسخ داد:

Ranschburg.hu

چکار کنم که کودک مضطرب نشود؟

معلم عزیز رانشبورگ!

دخترم الان شش سالشه، از بچگی خیلی مادرانه بود، وقتی 4 سال و نیم بود این تغییر کرد و من 1 ماه در بیمارستان بستری بودم (ماه آخر بارداری بودم و در این مدت نزد پدرش بود) و پس از آن برادرش به دنیا آمد. چیزی که من در مورد آن از شما کمک می خواهم ترس فرزندم است.

از خیلی چیزها می ترسد و این دومی تقریباً. او همچنین به مدت نیم سال به طور منظم، تقریباً دائماً ناخن های خود را می جود.زمانی که در مهدکودک بستری شد، به روانشناس کودک مراجعه کردیم، زیرا صبح هنگام رفتن به مهد کودک مدام استفراغ می کرد. روانشناس سپس گفت که نمی داند با بچه ها چه کار کند، باید به او یاد بدهم که با آنها بازی کند. به گفته مادرم، من همیشه دوست داشتم در کودکی در کنار بزرگسالان باشم.

ما از مهدکودک گذشتیم، اوضاع در مهدکودک بهتر شد، الان در جمع بزرگی است و فقط گاهی می گوید که نمی خواهد به مهدکودک برود، نمی خواهد آنجا بخوابد. مربیان مهدکودک می گویند که زیاد با بچه ها بازی نمی کند، گاهی اوقات سر میز می نشیند و تمام روز نقاشی می کشد یا به کتاب نگاه می کند (خیلی کتاب دوست دارد)، هرچند به نظر می رسد وضعیت اخیراً رو به بهبودی است و حرفش را باز می کند. به بچه ها که به نوبه خود دوست دارند او بازی کند، فقط او دور می ماند.

او چندین سال است که ترس مکرر از باد دارد - متأسفانه دقیقاً یادم نیست از کی شروع شد - وقتی از او پرسیدم که چرا می ترسی، گفت که باد حیوانات را در وینی می برد. پو و می ترسید که او را هم منفجر کند.من گمان می کنم که طوفان به یاد ماندنی بوداپست در 20 اوت باعث شد این ترس را در من ایجاد کند، زیرا ما روی پشت بام یک ساختمان 10 طبقه بودیم و از آنجا آتش بازی را تماشا می کردیم که طوفان شروع شد و درست است که ما از پشت بام پایین آمدیم. با سرعتی که می توانستیم، اما به دلیل سرعت طوفان، او همچنین دچار وحشت (فریاد، شکستن شیشه، به هم خوردن درها به دلیل باد) شد، البته به حداقل (دخترم در آن زمان 4 ساله بود).

مواقعی بود که از ترس باد کوچک به طرز هیستریک گریه می کرد و من نمی دانستم چگونه او را آرام کنم. من چندین چیز را امتحان کردم و بهتر شد، اما او هنوز از باد می ترسد. حتی در هوای بادی، در یا پنجره باز نمی شود و ترجیح می دهد از حیاط وارد شود، ترجیح می دهد هنگام تمرین تنیس در خانه چوبی بنشیند…

…و ناخن جویدن. من گمان می کنم که در پس زمینه اضطراب وجود دارد و شاید من عامل آن باشم. من بچه هایم را دوست دارم (کوچکترین آنها 1.5 سال دارد)، من برای آنها هر کاری می کنم. در حالی که من فقط دختر بزرگم را داشتم، زمان زیادی را با او سپری کردم و شاید به تمام معنا او را لوس کردم.وقتی دختر دوممان را باردار شدم، آگاهانه شروع کردم به تغییر کمی در روابطمان تا او مستقل تر شود و به من کمک کند تا وسایل خود را مرتب کنم و وسایل خود را جمع کنم. من این را فکر کردم تا همزمان با آمدن برادرش همه چیز در زندگی او به یکباره تغییر نکند.

و از آنجایی که برادرم در اطراف است، من زمان بسیار کمتری برای دختر بزرگترم داشتم. من از او تقاضای استقلال بیشتری دارم، او نیز با توجه به نقش برادر بزرگش مسئولیت دارد، زیرا حتی از روی عشق، کوچولو گاهی در موقعیت های خطرناکی قرار می گیرد (بغل کردن، برداشتن، تعقیب و گریز و …) شاید در دیگری. توجه می کنم که عشقم را به او نشان دهم، روزی چندین بار او را در آغوش می گیرم، به او می گویم که خیلی دوست دارم وقتی با او در مورد چیزی بحث می کنم، بعد با او صحبت می کنم، به او می گویم چرا عصبانی بودم، اما شاید اینطور باشد. کافی نیست، من کار اشتباهی انجام می دهم.

تصویر
تصویر

من آدم سختگیری هستم، سخت تربیت شده ام، شوهرم انسان آزادتری است، او برای امروز زندگی می کند و از اصل "آنچه برای من خوب است" پیروی می کند. این دو دیدگاه اغلب با هم برخورد می کنند که کودک می تواند آنها را ببیند. با این حال، او می بیند که من و شوهرم همدیگر را دوست داریم و حتی پس از مشاجره با هم آشتی می کنیم و در مورد اتفاقی که افتاده صحبت می کنیم. تنها چیزی که در مورد شوهرم باید بگویم این است که او کاملاً گوشه گیر است، اهل معاشرت نیست و همچنین بسیار می ترسد، مثلاً اگر کودک کوچکتر شیشه ژل دوش را در دست بگیرد و به طور تصادفی آن را لیس بزند، تا جایی که شده است. مشکلی که به او وارد خواهد شد، یا اگر تصادفاً آن را با دست گربه در حیاط ببرد، یکی از بچه ها چیزی را در دهانش بگذارد، به دلیل عفونت و غیره بسیار عصبانی می شود.

دختر بزرگم وقتی بچه های زیاد هستند در خانه بازی می ترسد، دوست ندارد بین آنها برود، وقتی افراد زیادی در اطراف او هستند، مثلاً در یک مراسم خیابانی، می ترسد.

. لطفا کمکم کنید تا بفهمم چه چیزی را باید تغییر داد، بیایید تغییر دهیم تا ترس و اضطراب دخترم از بین برود و بفهمم در او چه می گذرد.

پیشاپیش از شما متشکرم.مادری که می خواهد به دخترش کمک کند

…و آنچه دکتر پاسخ داد

خبرنگار عزیز!

من مطمئن هستم که مشکلاتی که در مورد آنها می نویسید نتیجه اشتباهات والدین نیست و مهم است که نه شما و نه همسرتان در مورد آنها احساس گناه نکنید. هیچ خانواده ای نیست که در آن تنش و اختلاف رخ ندهد. اگر کودکی احساس کند که والدینش همدیگر را دوست دارند - و او - این نباید مشکلی ایجاد کند. من فکر می کنم که شخصیت دخترش در درجه اول توسط عوامل ژنتیکی تعیین می شود - همانطور که می نویسد، شوهرش نیز کمی گوشه گیر و مستعد نگرانی است - و این واقعیت که او اولین متولد شده است.

در مورد فرزندان اول، بیشتر والدین (به دلیل نداشتن روتین به معنای خوب) مستعد نگرانی و رفتار «پرخوری» هستند. دختر کوچولوی او در اصل فردی درونگرا و درونگرا است که از شرکت بزرگ، محرک های جدید و تجربیات غیرعادی کناره گیری می کند.از نظر ماهیت، این نیز بعداً تغییر نخواهد کرد - "نوع" داده شده است - اما نیازی به تغییر نیز نیست!

فرد درونگرا - که مستعد تفکر، متفکر و درون نگری است - موجودی بسیار ارزشمند است، حتی اگر دنیای امروز به نوع برونگرای اجتماعی که از شلوغی و شلوغی لذت می برد، پاداش دهد. با این حال، مهم است که بدانید: در این مورد واقعاً "ترس" نیست. در عوض، این مقدار زیادی محرک است که برای پردازش نامناسب است که باعث می شود چنین کودکی کناره گیری کند، به همین دلیل است که من همیشه - در نوشته هایم، مثلاً. شما می‌توانید در این مورد با جزئیات بیشتری در کتاب والدین بخوانید - من معمولاً تجویز تدریجی محرک‌ها را توصیه می‌کنم، یا به طور دقیق‌تر، باید مراقب باشیم، در صورت امکان، کودک وقت داشته باشد تا قبل از هر محرکی "آشنایی" داشته باشد. ورود یک محرک جدید (به عنوان مثال، هر بار یک کودک را دعوت کنید، اجازه دهید دختر کوچکتان با آنها آشنا شود و فقط زمانی به خانه بازی بروید که دیگر محیط برای کودک کاملا ناشناخته نباشد. و اگر کودک نمی خواهد درگیر این موضوع شود. فعالیت های کودکان پرمشغله در موقعیت های خاص - مجبورش نکنید! بگذارید این دختر کوچک احساس کند که مادرش او را اینطور دوست دارد!)

فوبیا مربوط به باد چندین بار در زندگی حرفه ای من رخ داده است. کودکی در حدود شش سالگی - به ویژه چنین کودک حساسی - هنوز زندگی را به پدیده های طبیعی نسبت می دهد که منجر به حرکت می شود، یعنی پیش بینی وزش باد باعث اضطراب می شود. این یک پدیده موقتی است، آنها نیازی به ترس از آن ندارند. من معمولاً به والدین پیشنهاد می کنم: یک یا دو وسیله پروانه کوچک، آنهایی که با باتری کار می کنند، تهیه کنید، شیرینی های کاغذی را ورز دهید و شروع به بازی با آنها کنید. کودک می‌تواند خودش پروانه‌ها را راه‌اندازی کند و تجربه کند که هوای به هم‌خورده چگونه تکه‌های کاغذ را پراکنده می‌کند. همه اینها را می توان در بازی های مشترک سرگرم کننده گنجاند - و ناگهان خواهید دید که کودک دیگر مانند قبل از باد نمی ترسد.

ناخن جویدن در واقع نشانه اضطراب است و طبق تجربه من در درجه اول همراه با جدایی درونی از والدین و استقلال است. در مورد دختر کوچکش، این روند با تولد خواهرش و تغییراتی که در زندگی خانواده رخ داده است، تسهیل می شود که او نیز در نامه خود درباره تولد کوچولو در مورد آن نوشته است.من به شما پیشنهاد می کنم در حال حاضر هیچ کاری در مورد آن انجام ندهید. اگر آن را دیدید در مورد آن صحبت نکنید، زیرا این فقط شما را آگاه می کند و روند را عمیق تر می کند. احتمال زیادی وجود دارد که در محیط دوست داشتنی که در آن زندگی می کند، دختر کوچک شما به طور خودکار ناخن جویدن را متوقف کند. لطفاً اگر وقت دارید یک بار دیگر درباره دختر کوچکتان برای من بنویسید."

توصیه شده: