دفتر خاطرات بارداری: آیا از قبل به این فکر می کنید که چقدر متورم خواهید شد؟

فهرست مطالب:

دفتر خاطرات بارداری: آیا از قبل به این فکر می کنید که چقدر متورم خواهید شد؟
دفتر خاطرات بارداری: آیا از قبل به این فکر می کنید که چقدر متورم خواهید شد؟
Anonim

ما از اول با بچه شوخی می کردیم و می گفتیم وای خدای من به اون بچه کوچولو نگاه کن خوشگله همین الان برام یه کاری کن موهاش فر باشه ولی ما تو این سطح موندیم. هیچ یک از ما انتظار نداشتیم که با وجود مشکلات زنان و زایمان زیاد و حداقل شانس باردار شدن، با وجود تقلید بچه دار شدن، همه چیز به هم برسد. علاوه بر این، دوست پسر 37 ساله من (از این به بعد: پدر فرزندم، مهاها) حدس زد که او نابارور است، زیرا او - بدون هیچ گونه حمایت خاصی - در رابطه های 8-10 ساله قبل از من زندگی جنسی داشته است، اما حتی یک نفر هم نبود. عزیزم ظاهر شد.

سوء ظن او مانع من نشد: من در حال حاضر سه فرزند (13، 12، 10 ساله) دارم، بنابراین تا زمانی که 32 ساله بودم، همه چیزهایی که یک زن متوسط برای خوشبختی نیاز دارد، در واقع سه برابر شده بود. آن مقدار با این حال، در مورد ما، نوزاد وارد سیستم شد. علاوه بر این، ظرف یک سال.

نشانه ها

میلک شیک اولین مورد بود. وقتی می توانستم ساعت ده شب به آشپزخانه بروم و چند دقیقه در سرما بالای اجاق گاز بایستم، از قبل به تاریخ آخرین قاعدگی فکر می کردم، اما خونریزی من همیشه عقب و جلو می شود. به هر حال، این نمی تواند پایه و اساس باشد، و سپس دوباره توسط گریزلی در بلاتکلیفی پرتاب شدم. با دو قاشق عالی بود، یک مینی ارگاسم، و بعد با نفرت تمام بشقاب را از خودم دور کردم. من از میلک شیک متنفرم و بعد از درد زیر شکم که هنگام سرفه صبحگاهی ایجاد شد، مستقیماً برای آزمایش بارداری به داروخانه رفتم.

واقعیت

شلوارتو در بیار، اوف، کمی ترشح قهوه ای، یعنی علامت همیشگی پریود من. مدتی گیج و گیج روی توالت نشستم و ادرارم را نگه داشتم، سپس برای اطمینان فقط آزمایش دادم. یک نوار کنترل ظاهر می شود، یکی دیگر نه، لعنتی، ارزش این را داشت که حدود یک ساعت در صف داروخانه بایستم.

stockfresh 728561 زن جوان با کیت تست بارداری اندازهM
stockfresh 728561 زن جوان با کیت تست بارداری اندازهM

شلوار بالا، اوه، نوار دوم ظاهر شد. صدای بم. شوک.

پذیرایی

بنابراین ما یک رابطه متعادل و عاری از هرگونه درگیری، یعنی رابطه خودمان داشتیم، صرف نظر از این، من ناگهان نمی دانستم چگونه خبر را به مسئول منتقل کنم. ما هنوز در مورد آن صحبت نکرده بودیم، ما برای آن آماده نبودیم، من هیچ ایده ای نداشتم که چگونه فوراً به کل موضوع یک بار مثبت بدهم. بعد زنگ زدم بهش گفتم خوش باش، مژده دارم عقیم نیست. شوک به طرز بسیار جالبی برای او ظاهر شد، یا حداقل این چیزی بود که من متوجه خنده های جیغ او شدم.

اتفاقا، من مطمئن هستم که پدر فرزندم حتی بعد از آزمایش مثبت دوم بارداری هم متوجه این وضعیت نشده است، او فقط زمانی متوجه شد که قرار است پدر شود که روز بعد متخصص زنان آن را تایید کرد. این یک چیز است که او به همان اندازه که زیباست، هیجان زده است، هر ده دقیقه با صدای بلند می خندد و سعی می کند به ایده پدر شدن عادت کند، اما اخیراً بالش کوچک من را در آغوش گرفت و طوری تکان داد که انگار یک بچه است.گاهی اوقات من به طور جدی می ترسم که بارداری سلول های مغز او را از بین ببرد، نه سلول های من.

هیستی هزار

مقایسه با خودم البته. ما فقط در هفته ششم هستیم، اما الان یک هفته است که دائماً از بی حالی رنج می برم، درک کنید: از صبح تا شب استفراغ می کنم و احساس می کنم کسی می خواهد با دوزهای کوچک سم موش مرا مسموم کند. من مرتباً مردی را که به خاطر آن با من این کار را کرد سرزنش می کنم. من حتی نمی توانم بوی تغییر بدنم را تحمل کنم، من قبلاً تمام سوتین هایم را از پا درآورده ام، یک توده در گلویم از فیلم های منزجر کننده ی سخیف دارم، و می خواهم پدر فرزندم مدام (اما واقعاً دائما) روی گردن من نفس بکشد و چیزهای خوبی بگو، زیرا در غیر این صورت احساس می کنم کاملا گم شده ام.

به هر حال، سخت است که بدون ناامیدی به ماه های آینده فکر نکنم، به طوری که در حالی که من به دنبال یک عکس حامله هیستریک برای مقاله هستم، دختر ده ساله پشت سر من می ایستد و می گوید: حالا تو. به این نگاه می کنید که چقدر متورم خواهید شد؟

چهار فرزند. من فکر می کنم این خنده دار خواهد بود.

توصیه شده: