به آپارتمانی رفتم و در آنجا نمایشگاهی پیدا کردم

فهرست مطالب:

به آپارتمانی رفتم و در آنجا نمایشگاهی پیدا کردم
به آپارتمانی رفتم و در آنجا نمایشگاهی پیدا کردم
Anonim

اگرچه تئاترهای آپارتمانی مختلف روز به روز محبوب تر می شوند و آپارتمان های استودیویی زیادی وجود دارد، این روزها نمایشگاه های واقعی آپارتمان به ندرت در بوداپست برگزار می شود. ماهیت نمایشگاه آپارتمان این است که هنرمند واقعاً آثار خود را در آپارتمان خود به نمایش می گذارد، که اغلب فقط می تواند با یک دعوت نامه جداگانه یا مخفی وارد شود که به روشی شناخته شده برای شروع کننده در دسترس است.

ببخشید، آیا ما در جای درستی هستیم؟

این بار، این دعوت در سایت رسانه اجتماعی محبوب به نام تامبرل آمده است، جایی که هنرمند برگزارکننده نمایشگاه، زسلت حاجدو، مکان و زمان منطقه هفتم را منتشر کرد: خیابان دامجانیچ، ساعت 19:19.به محض ورود، کمی گیج شده با همکار عکاس ایستاده ایم، وقتی زنگ در را به صدا در می آوریم، خانمی مسن در را باز می کند و سعی می کنیم دقیقاً دلیل آمدنمان را برای او توضیح دهیم. سوء تفاهم به سرعت از بین می‌رود، معلوم می‌شود که ما در جای درستی هستیم، نه در درب مناسب: زسلت حاجدو از راه می‌رسد و ما را به خانه‌اش می‌برد که این بار به عنوان فضای نمایشگاهی عمل می‌کند.

تصویر
تصویر

بیا پیش من، نمایشگاهم را به تو نشان خواهم داد

مانند تئاترهای آپارتمانی رایج از دهه 1960، نمایشگاه های آپارتمانی در دوران سوسیالیسم نیز به عنوان انجمنی برای مقاومت اجتماعی و سیاسی عمل می کردند، زیرا با قرار دادن یک رویداد عمومی در یک فضای خصوصی، امکان گرفتار شدن و برخورد با آنها وجود داشت. مقامات کاهش یافت. به عنوان مثال، در مجارستان، یکی از مهم ترین نمایندگان هنر جایگزین و آوانگارد، گیورگی گالانتای، نمایشگاه های آپارتمانی را سازماندهی کرد.اتفاقاً در آپارتمانی در میدان لیست فرانس.

آپارتمان این هنرمند که به یک سالن نمایشگاه تبدیل شده است بسیار دوستانه و بسیار شخصی است: می توان دید که واقعاً یک نفر اینجا زندگی می کند و آثاری که روی دیوار به نمایش گذاشته شده برای او بسیار مهم هستند. مهمانان دیگر به آرامی وارد می شوند، عمدتاً دوستان، آشنایان، دوستان گروه سابق - آنگاه ما یکی از مزایای مهم نمایشگاه آپارتمان را احساس می کنیم. ما در یک مهمانی خانگی هستیم که شرکت کنندگان در آن ملزم به قوانین سختگیرانه اجتماعی نیستند. آنها اینجا هستند تا با هم باشند و در اشتیاق مشترکشان، هنرهای زیبا، غرق شوند. به هر حال این آپارتمان دارای دو اتاق است و همانطور که در دعوتنامه آمده است یکی در حال حاضر اجاره داده می شود. محله خوب، خانه خوب، و اینترنت وجود دارد.

در حالی که داشتم روزنامه ای در حال سوختن می خواندم به من سیلی زدند

در حین تماشای نقاشی های آب بزرگتر که بر روی دیوار چسبانده شده اند، به این عناوین و مشابه برمی خوریم. دنیای بصری یادآور نقاشی های کودکان در مهدکودک است، دریایی از رنگ های روشن، فیگورهای چوبی، بدون هیچ معنایی دوگانه.این تصاویر، که می‌توان آن‌ها را بر روی Tumbler هنرمند نیز مشاهده کرد، دقیقاً همان چیزی است که در عنوان توضیح داده شده است. شخصیت‌های تصاویر با روزنامه‌ای شعله‌ور در دست قربانی یک حمله تهاجمی می‌شوند، در تله‌کابین پارک ماجراجویی گیر می‌کنند، دیگر نمی‌توانند برهنه به میخانه‌ای به نام ویتولا بروند، یا حتی میخانه را در هم می‌کوبند. روزنامه نور György Galántai در بالا ذکر شد.

اینها همه شرح تصاویر هستند، درست مانند "من به لباس هایم شیر زدم" (sic!). بیایید آن را به معنای واقعی کلمه در نظر بگیریم. این تصاویر از ابزار ساده لوحی و شگفتی آگاهانه استفاده می کنند و هر دو در فضای آپارتمان مینیمال عالی عمل می کنند. من نمی دانم که آیا این تصاویر را در خواب می بینم یا آنها من را در خواب می بینند. شاید همه اینها یک رویا باشد، مانند اخبار پلیس از مجموعه دیگر تصاویر کوچکتر به نمایش گذاشته شده.

تصویر
تصویر

جنایتکار کارچاگ

اما، همانطور که از زولت هاجدو فهمیدم، اخبار پلیس کاملا واقعی است، آنها از بخش جنایات روزنامه Karcagi Hírmondó آمده اند.برای روشن شدن اینکه چرا داستانی به نظر می رسد، باید یکی را نقل کنیم: «عصر روز 23 ژوئن، یک جوان محلی از حصار خیابان بالا رفت و در حالی که فریادهای نامنسجمی می زد، آن را تکان داد. ساکنان نگران به پلیس اطلاع دادند.» مشابه تصاویر بزرگتر، این تصاویر کوچکتر به معنای واقعی کلمه استعاری گل های اخبار پلیس را می شکنند، بنابراین ممکن است اتفاق بیفتد که آنها فقط به اندازه یک ورق کاغذ هستند، اما در عمل حتی به آثار شلوغ تر تبدیل می شوند.

زنی که در میخانه تف می دهد، هولیگانی که پول قهوه مهدکودک را می دزدد، یا فرد مستی که پرتقال های مغازه را خرد می کند، مانند یک افسانه به آپارتمان منطقه هفتم می رسند که (فعلاً فقط) احتمالاً ساکنان آنها را بسیار رنگارنگ‌تر و مهربان‌تر و در عین حال هیجان‌انگیزتر از واقعیت به تصویر می‌کشند. در گوشه، کوزه ای قرار دارد که از گچ پاریس ساخته شده است، بخشی از یک ویدیو. این ویدئو نمایش داده نمی شود، اما این شی از یک قوطی واقعی که با چندین لیتر کولای ماشینی در یک رستوران فست فود پر شده بود، الگوبرداری شده است.حدس می‌زنم غذای آماده.

کارکرد این بیشتر فضاسازی است، اما نمی توان از آن اجتناب کرد، منظره عجیبی است. ملاقاتی بین یک کودک ساده لوح و یک هنرمند آگاه در آپارتمان خودش، در محاصره دوستان و نقاشی ها. اگر می توانستم نقاشی بکشم، مطمئناً عنوان دزدیده شده را به سبک زسلت جاودانه می کردم، اما متاسفانه نمی توانم. بنابراین به جای آن آن را یادداشت کردم.

توصیه شده: