سطحی نگری عیب اصلی خط های مجارستانی است

فهرست مطالب:

سطحی نگری عیب اصلی خط های مجارستانی است
سطحی نگری عیب اصلی خط های مجارستانی است
Anonim

Márk Bodzsár، فیلمنامه نویس و کارگردان فیلم The Divine Shift، در حال آماده شدن برای اولین تولید صحنه ای خود است، او آن را برای صحنه نیز نوشته است. با کارگردان فارغ التحصیل دوره فیلمنامه نویسی درباره نمایشنامه «پیام آقای دبلیو» و اینکه چرا مجارها نمی توانند فیلمنامه خوبی بنویسند گفت و گو کردیم. نه به خاطر دانشگاه

چگونه به اجرای یک درام جنایی رسیدید؟

یک سال و نیم پیش، من «تغییر الهی» را فیلمبرداری کردم، و از جمله، رولاند رابا، آندراس اوتووس، ناتاسا استورک و انیکو بورچوک در آن حضور داشتند. ما این جلسه را بسیار الهام بخش دیدیم و همه آنها پس از پایان فیلمبرداری به من گفتند که ادامه کار عالی است.بعد به ایده داستان جنایی رسیدم که به هر حال به عنوان یک فیلم هم به آن علاقه دارم و بعد فکر کردم که اگر چنین اعتمادی از طرف بازیگران وجود داشته باشد و متقابل باشد، این کار را امتحان نمی کنم. فیلم، اما در تئاتر.

تصویر
تصویر

شما هنوز در تئاتر کارگردانی نکرده اید، چقدر متفاوت است؟

خیلی. فیلمبرداری یک چیز فنی است، تاکید بسیار بیشتری روی تنظیمات و تدوین دوربین است و خیلی کمتر روی اتفاقاتی که جلوی دوربین با بازیگران می افتد. در اینجا اما فقط دو ماه با بازیگران سر و کار دارم و قسمت فنی آن قابل چشم پوشی است. اکنون هفته تمرین اصلی است، ما تازه شروع به کار روی نحوه عملکرد فناوری صحنه می کنیم. در اینجا، تأکید بسیار بیشتری بر پویایی گروه و روانشناسی وجود دارد - این که چگونه می توانیم هر روز به چشمان یکدیگر نگاه کنیم. همه چیز در مقایسه با فیلم که یک ورزش تکنیکی است بسیار شخصی تر است.

آیا پیام آقای W. کاملاً ایده خودش است؟

نه، ریموند چندلر رمانی به نام رویای طولانی دارد که از آن فیلم ساخته شد و به صورت اقتباسی شروع شد. اما بعد آنقدر تغییر کرد، چون می‌خواستم آن را به روز کنم، که حالا بیشتر درباره دنیای اموات مجارستانی امروزی است، و درباره یک کارآگاه خصوصی معتاد به حشیش. من به سریال جنایی چندلر-آمریکایی به عنوان الهام‌بخش فکر می‌کنم، زیرا این سریال به داستان شخصی و شخصی من تبدیل شد که در مجارستان امروزی اتفاق می‌افتد.

می دانم که فیلمنامه The Divine Shift انعطاف پذیر بود و شما به همراه بازیگران روی آن خیلی کار کردید. آیا این در مورد آقای W هم صدق می کند؟

من سه ماه روی کتاب درسی کار کردم و در این مدت سعی می کنم چیزی به ذهنم برسه که فقط طرح کلی نباشد، بلکه دوست دارم متن را طوری به بازیگران بدهم که بتوانیم با هم به کار روی آن ادامه دهید. فکر می کنم اینها واقعاً می توانند دیالوگ را زنده کنند. بینندگان تصمیم خواهند گرفت که آیا الان به این شکل شده است یا خیر، اما مسلم است که در پایان مراحل تمرین، دیالوگ ها بسیار بهتر از آن چیزی بود که روی کاغذ نوشته شده بود.از سوی دیگر، اگر بازیگر فیلمنامه 100 درصد آماده دریافت نکند، می توان شخصیت ها را نیز غنی کرد، زیرا در این صورت فیلمنامه نیز تشویقی برای بازیگر است که خود را بسیار بیشتر به یک شخصیت تبدیل کند.

آیا بازیگران بزرگ نیز این نوع نگرش را می پذیرند؟

فکر می کنم اینطور است، و همه با استقبال خوبی روبرو شدند، اما شاید جلسه ای برگزار شود که برای کسی باردار باشد. در مورد پیام آقای دبلیو، همه توانستند آن را به نفع خود تبدیل کنند، کار با این بازیگران عالی است.

تصویر
تصویر

تغییر الهی - علیرغم اینکه شما زیاد در مورد آن صحبت کردید - پر از بداهه نبود

بیشتر بود که ما زیاد تمرین کردیم، مخصوصاً برای صحنه های فنی. بداهه نسبتا کمی در مجموعه وجود داشت.

فیلمنامه های مجارستانی اغلب مورد انتقاد قرار می گیرند، اگرچه می توانم بگویم که آنها غیرقابل توجیه هستند.آخرین ایده اریک نواک در این زمینه این بود که یک فیلم توسعه یافته از صحنه های بداهه را کنار هم بگذارد. با کمال تعجب (زمانی که سوپ سیاه در سینماها پخش شود، در این مورد به تفصیل می نویسیم)، به هیچ وجه جواب نداد و توسط بازیگران درخشانی بازی شد که به طرز شگفت انگیزی به هم ریخته بودند. به ندرت پیش می آید که از کسی بپرسید که از دانشکده نمایش در رشته فیلمنامه نویسی فارغ التحصیل شده باشد، اما شما اینطور هستید. بنابراین، فکر می‌کنید بداهه‌سازی چقدر ایده خوبی است؟

سعی می کنم در این مورد وظیفه شناس باشم. حتی اگر به بازیگران و خودم آزادی ادامه کار را بدهم، سعی می کنم بهترین پیشنهاد ممکن را داشته باشم. من واقعاً معتقد نیستم که از هیچ چیزی می توان زاده شد و حتی نمی توان از بازیگران انتظار داشت که دراماتورژهای داستان باشند. شما می توانید در یک صحنه معین به یک بازیگر تکیه کنید - یعنی در آن موقعیت چه می گوید - اما کل فیلم ساختار خاصی دارد و یک بازیگر ممکن است نتواند آن را ببیند.وظیفه واقعی فیلمنامه نویس این است که بتواند یک داستان را به خوبی ساختار دهد. من فکر می کنم از قبل در دسته نابغه ها قرار می گیرد اگر کسی بتواند دیالوگ ها را طوری بنویسد که شما اصلاً مجبور نباشید آنها را لمس کنید. چنین چیزی وجود دارد، اما من توانایی آن را ندارم، متأسفانه نمی توانم دیالوگ ها را طوری بنویسم که مجبور نباشید آنها را مرور کنید.

پس دستور غذا چیست؟

نمی دانم. در دو سال گذشته در دانشگاه مجبور شدم برای یک فیلم سینمایی فیلمنامه بنویسم. اما اینکه چه چیزی در یک فیلمنامه کار می کند و چه چیزی کار نمی کند، تنها زمانی می توان با قطعیت مطلق تصمیم گرفت که فیلمبرداری شود. بعد از اولین فیلمم، فقط نگاه کردم تا ببینم چرا چیزی که روی کاغذ خوب به نظر می رسید روی فیلم کار نمی کند. مسلم است که شما به عنوان یک نویسنده باید خود را به انواع چیزها مسلح کنید، باید دانش پیشینه ای بسیار بیشتر از آنچه در کتاب آمده است داشته باشید. من معتقدم برای اینکه بتوانیم حکایت هایی را برای بازیگران تعریف کنیم، تحقیق زیادی لازم است، زیرا نمی توانم از آنها انتظار داشته باشم که روان پزشک کالبد شکافی یا پرستار اورژانس را بدانند.شما باید مراقب همه اینها باشید، نمی توانید پول پس انداز کنید. فیلم‌های مجارستانی اغلب احساس می‌کنند که سطحی، ساختگی، عقیم هستند، زیرا ما آنها را دنبال نمی‌کنیم. او هم نمی‌خواهد مرا از این وضعیت بیرون بکشد.

یک سوال خوب این است که چرا کار نمی کند، زیرا نمی توان گفت که مجارستانی نمی تواند بنویسد

من همچنین فکر می کنم که ما داستان نویسان درخشانی داریم، اما این نوع دانش را نمی توان یک به یک منتقل کرد، زیرا نویسندگان داستان نیز سعی کرده اند فیلمنامه بنویسند، اما معجزه بزرگ متولد نشد. من هم معتقدم این یک حرفه جداگانه است و باید باشد. در آمریکا، این کمک می کند که غوطه ور شدن بیشتر باشد، استعدادهای واقعی را می توان خیلی بهتر انتخاب کرد، و سنت بیش از صد سال فیلم نویسی وجود دارد. همچنین جالب است که اگر به ادبیات آمریکا نگاه کنید، می‌توانید ببینید - اگر فقط ادگار آلن پو یا ملویل را در نظر بگیرید - که این تفکر داستانی و داستان‌گویی خیلی زودتر در آنجا ظاهر شده است.

تصویر
تصویر

نکته این است که خیلی خوب است که شما خیلی به حل این وضعیت فکر می کنید، اما آیا این همان چیزی نیست که قرار بود برای آن پنج سال در دانشگاه بمانید؟ آیا می گویم فیلمنامه نویسی اشکالی ندارد؟ با این حال، یکی باید به شما می گفت که در نوشتن با صفحه نمایش کاملاً متفاوت خواهد بود و این و این را در نظر بگیرید…

آنچه می توان از این به صورت تئوری آموخت در آکادمی فیلم تدریس شد و به همین دلیل از معلمانم سپاسگزارم. علاوه بر این، از طریق تولیدات فیلم امتحانی، ما همچنین توانستیم در عمل آزمایش کنیم که چگونه کلمه نوشته شده به یک تصویر متحرک تبدیل می شود. مطمئناً لازم است تا حد امکان فیلم های امتحانی ساخته شود تا مردم بتوانند هر چه بیشتر فرم های ممکن را امتحان کنند. اما این هزینه زیادی دارد، و من می‌دانم که دانشگاه با بودجه‌های فشرده‌تر کار می‌کند.

همچنین شنیدم که مدتها قبل از فیلمبرداری اولین شات می دانستید که شخصیت های اصلی شما چه کسانی خواهند بود. آیا می توان گفت کارگردانی هستید که قبل از فیلمبرداری با چه کسی می دانید؟

در من آمیخته می شود. در مورد مستر دبلیو انگیزه ای وجود داشت که دنباله ای با بازیگران داشته باشد، اما این اتفاق هم می افتد که از یک داستان یا ژانر خاص بسیار هیجان زده می شود. من سعی می کنم این دو را با هم ترکیب کنم. اگر از قبل داستانی وجود داشته باشد، نکته بعدی این است که درباره چه کسی است، چه کسی می تواند آن را بازی کند. وقتی نوشتن خلاصه داستان را تمام می کنم، بلافاصله به شخصیت ها فکر می کنم و سعی می کنم یک بازیگر را با آنها مرتبط کنم. قسمت ریخته گری را از قبل در سرم انجام می دهم. من فقط یک بار انتخاب کردم و واقعا پشیمان شدم.

و آیا تا به حال کسی را تصور کرده اید که نه بگوید؟

نه در فیلم، در ارتباط با پیام آقای دبلیو به کسی فکر می کردم، اما امکان مذاکره وجود نداشت. این همچنین می تواند با فیلمی مانند این اتفاق بیفتد، من بدیهی است که با The Divine Shift که هیچ کس دیگری فیلمبرداری نمی کرد خوش شانس بودم، و بازیگرانی که آرزوی آن را داشتم جمع آوری شدند.

در نهایت چرا اینطور شد که فعلاً می توانیم نام شما را بیشتر به عنوان کارگردان بدانیم نه به عنوان فیلمنامه نویس؟

من واقعاً نمی خواستم این کار کارگردانی را انجام دهم، اما پس از آن به عنوان فیلمنامه نویس تمرین کارگردانی هم داشتیم و همه چیز تغییر کرد وقتی دومین فیلم کوتاه من (مری خونین - اد.) جایزه Sándor Simó را دریافت کرد. مدرسه هر سال بهترین فیلم کوتاه را می دهد. آن موقع بود که تصمیم گرفتم گرچه ارزش ادامه نگارش را دارد، اما کارگردانی را نیز باید ادامه داد. اما تا امروز خیلی دوست دارم بنویسم، اگر موضوعی به من پیشنهاد شود، خوشحال می شوم برای دیگری بنویسم. من به عنوان یک نمایشنامه نویس قبلاً در کاری شرکت کرده ام که کارگردانی نکرده ام، اما هنوز فیلمنامه ای نداشته ام که کارگردانی نکرده باشم.

شما مدتی علوم سیاسی خواندید، اما ما فیلم کوتاه شیلینگ با نقد اجتماعی ندیده‌ایم

نه، اما موضوع مرا هیجان زده می کند. یک طرح سینمایی هم دارم که طنز سیاسی است. برای مثال، در سن هجده سالگی، هنوز فکر می‌کردم که روزنامه‌نگاری سیاسی می‌تواند ژانر جالبی باشد، که می‌توانم به‌عنوان یک روزنامه‌نگار درباره وضعیت فعلی سیاسی مجارستان چیزی بگویم.من تا به حال از این تفکر تحلیلی فاصله گرفته ام، اما به عنوان یک فیلمنامه نویس هنوز فرصتی عالی برای مقابله با پیش پا افتاده بودن و خشونت مکانیسم های قدرت می بینم.

چه ایده هایی برای فیلم دارید؟

یکی از آنها یک داستان جنایی است، اما جرات ندارم بگویم که آن آقای دبلیو می شود، اما قطعاً دوست دارم یک داستان جنایی تعریف کنم، با همان شخصیت ها، سپس یک وحشت دارم. ایده ای که واقعاً من را هیجان زده می کند، و سومین موضوع طنز سیاسی فوق الذکر است. شما باید یکی از این سه مورد را برای تابستان انتخاب کنید و آن را یادداشت کنید.

تصویر
تصویر

حالا آن را چگونه می بینید، آیا همچنان در تئاتر کارگردانی می کنید؟

من دوست دارم یک بار دیگر این کار را انجام دهم، البته، اما مطمئناً یک کارگردان تمام وقت تئاتر نخواهم بود.

آیا کارکنان دائمی پشت سر خود دارید یا کسی که به شما در مدیریت امور مالی و سایر امور کمک می کند؟

من دائمی ندارم، احتمال اینکه با فیلم توسعه پیدا کند بیشتر بود، اینکه من یک فیلمبردار دائمی دارم، دانیل رایش، که از زمان کالج با او کار کرده‌ام، و تدوینگر زولتان کواچ..

آیا این برای ایجاد سبک Bodzár است؟

قصد ایجاد یک سبک آگاهانه نیست، اما ما به خوبی یکدیگر را درک می کنیم، که شامل این واقعیت نیز می شود که آنها ایده های مستقل زیادی دارند، من می توانم به آنها اعتماد کنم، و خوب است که بر اساس آن کار کنیم. از آنجایی که در فیلم کاملاً درست است که زمان پول است، اگر فیلمبردار داشته باشید که با نیم کلمه همدیگر را درک کنید، به راحتی می توانید در پول خود صرفه جویی کنید. اگر این پیشرفت کرده باشد، مردم تمایلی به لگد زدن به آن ندارند.

تغییر الهی یک موفقیت بزرگ بود.

فکر نمی کنم آنقدرها هم موفقیت آمیز بود، برخی منتقدان بودند که آن را به زمین زدند. بعد از اکران فیلم خوشحال شدم، بعد سیلی ها آمد، اما متعادل شد، نمی توانستم بروم، اما نمی توانستم دلسرد شوم. وقتی فیلم نمایش داده شد، از قبل احساس می‌کردم که باید فیلمنامه آقای دبلیو را بنویسم و سعی می‌کنم در کار بعدی به خودم کمک کنم و به گذشته نپردازم.

توصیه شده: