اسطوره‌شناسی کلاسیک: انتشارات اروپا زندگی می‌کرد، زندگی می‌کرد و خواهد داشت

فهرست مطالب:

اسطوره‌شناسی کلاسیک: انتشارات اروپا زندگی می‌کرد، زندگی می‌کرد و خواهد داشت
اسطوره‌شناسی کلاسیک: انتشارات اروپا زندگی می‌کرد، زندگی می‌کرد و خواهد داشت
Anonim

Vayyis Menyhárt Jenő و گروه ابدی اش که در سال 1981 بر روی خرابه های URH تأسیس شد و از آن زمان چندین بار منحل شد. کنسرت عصر یکشنبه آنها در قلب اوجبودا، یقینی زنده از این امر بود، جایی که البته آنها سالن را پر کردند، و در آنجا بار دیگر ردیف های شعر خود را که اکنون متعلق به ادبیات کلاسیک است، همراه با تماشاگران خواندند. سلام، عزیزم، ای حیوان بدبخت!من همیشه منیهارت را دوست داشتم، اما در سیگت در سال 2004 او به طور غیرقابل برگشتی راهش را به قلب من ربود. او روی صحنه ایستاد و گفت: "عصر بخیر! شما یک پیرمرد را می بینید. من غروب خورشید را می بینم."

تصویر
تصویر

حافظه کوچولوی مجارستانی: همه می دانند

و با این کار Send a signal را از بالا می زنند! به تعداد آنها که تعجب نکردم، وحشتناک بود. به نوعی، او هرگز نتوانست در کنسرت یوروپا کیادو به خوبی موسیقی بنوازد. چیزی که من را متعجب کرد این بود که همه گروه های سنی از بیست تا شصت سال روی چمن جلوی صحنه اصلی حضور داشتند (من خودم با دوستی 10 سال کوچکتر بیرون رفتم) و هر نسلی به وضوح متن ترانه را می دانست. درست مثل همین یکشنبه، روی صحنه B32 (متن ما را در کادر ببینید). بیش از یک دهه گذشته و این تغییر نکرده است. دیگران حتی بیشتر از این هستند.

تصویر
تصویر

و روی صحنه: Krasznai Tünde

همچنین، گروهی که موسیقی آلترناتیو راک را می نوازد (هر چه که باشد) به گروه پشتیبان در شخص گیتاریست یانوس بیدوسو و خواننده Tünde Krasznai، X-Factor سابق تبدیل شد. Bujdosó یک موسیقیدان بزرگ است، Krasznai صدای فوق‌العاده‌ای دارد (اگرچه برنامه‌های جستجوی آنلاین مانند او در وهله اول به همین دلیل نیست)، آنها کاملاً در یک نوار جا می‌شوند، اینجا تشویق‌ها مؤدبانه‌تر بود، بالاخره ما در بودا هستیم. ما نیستیم

تصویر
تصویر

باس، جنو نواختن گیتار را آموخته است

سپس یانوس ماسیک ناگهان روی صحنه ظاهر شد، منیهارت گیتار را به گردنش آویخت و بطری آب معدنی از دستم افتاد: جنو، خدا، نواختن گیتار را آموخت و گروه دور هم جمع شدند. صدای آنها فوق العاده بود Send a Sign! سوم یا چهارم شد و جمعیت وحشی شدند و فریاد زدند: "این شب هیچ وقت تمام نمی شود، تو زیبا هستی و دوستت دارم!" سپس فضا کمی فروکش کرد، زیرا گروه اصرار داشت آهنگ‌های جدید خود را معرفی کند، منیهر رها نمی‌کرد، اگرچه گاهی اوقات کسی عنوان آهنگی از دهه 80 را با صدایی با طعم آبجو فریاد می‌زد.

تصویر
تصویر

استناد شناسی کلاسیک: 7 نقل قول اروپایی مورد علاقه ما

تو به دنیا آمدی، از خودت محافظت کن، مردگان را دفن کن.

شاید این مبارزه را دوست داشته باشید، اما اگر می خواهید زندگی کنید، کشتن را به من یاد ندهید.

یک سانسور کچل در مغزم نشسته، هزار گوش به تک تک کلماتم گوش می دهند. یکی به جای من فکر می کند، یکی برای من می رود. من نمی توانم برنده شوم، نمی توانم ببازم، اگر نباشم، خوب، نخواهم بود / مرا از شر رها کن.

سلام عزیزم، ای حیوان بدبخت، من هرگز نمی خواستم با تو متفاوت باشم.

تحقیر، عشق خشن، هرگز نمی خواستم خوب باشد.

ماشین‌های زیبا و زنان زیبا، راورهای شبانه، یک خاطره غش، آخرین خاطره: سینه یک پیشخدمت را گرفتم.

فریاد بزن، پنجه، بدنم می لرزد، می خواهم پرواز کنم، اما روی تختم دراز کشیده ام.

سه جودیت، چهار ژوزسا و راک اند رول: این قبلاً ادبیات است

کنسرت همچنان خوب بود و یکی دو قطعه داغ در میان آهنگ های جدید وجود داشت، اما همه، از جمله انتشارات اروپا، باید اذعان کنند که متون آنها که در قرن گذشته نوشته شده اند از یک طرف فولکلور شده اند. ، و از سوی دیگر در کانون ادبی بخشی از.شاید زمانی همه از بیرون فریاد می زدند (تا حدی به این دلیل که در آن کتک خورده بودند) که "فرزندان دشت بایر از گرمای خورشید می سوزد" و "رنگ آبی را در آب آسمان حل می کند"، اما اکنون چشمک های همدست توسط "سه جودیت، چهار ژوزسا و راک اند رول، / من هنوز شنبه شب احساس خوبی ندارم." این همان چیزی است که مخاطبان روز یکشنبه منتظر و تشنه آن بودند: امنیت و گرمای یک زبان ادبی مشترک. او بالاخره به آن رسید: ربع ساعت آخر شب گذشته را فراموش نشدنی کرد.

تصویر
تصویر

Bartók 32: مکانی با تاریخ

Jenő Menyhárt نباید از اینکه باید در یک گالری در Újbuda اجرا کنند ناراحت شده باشد، آنها قبلاً در مکان های زیادی بازی کرده اند. تنها دلیلی که ما برای یک لحظه بلند در کار ماندیم این بود که Bartók 32 مکانی مذهبی است. تاریخچه ای دارد که از سال 1977 آغاز شد. در آن زمان، گالری بارتوک، بارتوک 32، تأسیس شد و مدیر آن گابور زولنای بود، که در آن زمان از طریق Belvárosi Színpad یک کارگردان تئاتر بود.و با وجود اینکه او یک خارجی بود، مکان را در سطح ملی شناخته و مهم کرد. این همان جایی است که اولین گروه، جامعه خلاق DunapART، در سال 1987 متولد شد تا جایگزین حمایت دولتی رو به زوال شود. در سال 1991، Tamás Szentjóby رئیس گالری شد، او در سال 1993 جایگزین شد. از آن زمان، تعداد زیادی جایگزین، و همچنین انواع طوفان ها و تغییر نام وجود داشته است، اما اکنون B32 Galéria és Kultúrtér در Bartók Béla út 32 دوباره با شکوه کامل خود در انتظار بازدیدکنندگان خود است.

توصیه شده: